مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
خانه سبز ماخانه سبز ما، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

مهربد مشهدی نژاد

مرد کوچک مهربان

این ایام مبارک

1392/3/9 8:27
نویسنده : مامان مهربد
531 بازدید
اشتراک گذاری
سلام به همه دوستان گلم و مهربد عزیزم

عزیزان عروسی هم به خوبی و خوشی گذشت و مراسمات بعدش هم تمام شد و جای همگی خالی بود

متاسفانه مموری دوربینمون ویروسی شده و تا اطلاع ثانوی از گذاشتن عکسای مهربد معذورم و در حال حاضر هم قاطم از این ماجرا

ناگفته نماند که مهربد عزیزم فوق العاده بود از لحاظ اخلاق توی مراسم .نه نقی و نه نوقی وعالیع عالی ،مرسی پسرم

مهربد نازنینم هم یه مروارید دیگه توی دهنش پیدا شد و الان 11 تا دندون داره

دیروز مهربد رو بردم عکاسی واسه رو پاسپورتش عکس انداخت اولین عکس پرسنلیشه.عصری میرم میارمش ببینم چی شده

مهربد هم هر لحظه شیرینتر،نازتر،شیطون تر و خوردنی تر از دیروزش میشه.فدات بشه مادر

جواب آزمایشات مهربد رو اسکن کردم و با توضیحات واسه دکتر طباطبایی ایمیل کردم و منتظر جواب ایشون هستم

با چند تا بیمار سی افی هم در تماسم و تو فکر ایجاد یه وبلاگ و انجمن واسه سی اف.تا به امید خدا بتونیم کمکی به همدیگه کنیم

شیر کاپریلون مهربد هم که هم تاریخش تمام شد و هم توی بازار دیگه نیست که نیست،حالا چند روزیه که شیر پاستوریزه رو هم شروع کردم بهش میدم،درخواست شیر آپتامیل پپتی جونیور دادم قراره دوسه روز دیگه برام بیارنو دیگه به امید خدا تا شهریور بهش میدم و بعد دیگه فقط پاستوریزه.البته ببینیم اوضاع چه جوریه

پساپس ولادت حضرت علی و روز پدر و مرد رو به همه عزیزان تبریک می گم


به بهانه روز پدر :

به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش گریه ی فرزندش رو دید
ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش !

به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!

به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد

به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،

اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !

سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .

به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...

یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند

خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست

فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …

بیایید قدردان باشیم ...

به سلامتی پدر و مادرها


پدرم هر وقت میگفت "درست میشود" ... تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده !

وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !

وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه...

و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری


پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند !

به سلامتی هرچی پدره  

بابای مهربانم روحت شاد



تقدیم به همسر مهربانم

مرد زندگیم خوشبختی ما بی شک لطف خدا و ایثارگری های توست

سالم وتندرست باشی

روزت مبارک

مهربد هم به بابا جوناش این روز بزرگ رو تبریک میگه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)