مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
خانه سبز ماخانه سبز ما، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

مهربد مشهدی نژاد

مرد کوچک مهربان

اهواز-تهران پر ماجرا

1391/10/21 19:3
نویسنده : مامان مهربد
107 بازدید
اشتراک گذاری
سلام و بسیارممنون از لطف دوستان عزیزم که احوالات ما رو جویا میشن و دعای خیرشون همیشه بدرقه راهمون بوده.

ما اومدیم، وخدا رو شکر، اینبار هم آقای دکتر راضی بود و چند مدل آنتی بیوتیک داد و نوبت بعدی هم اسفندماهه و دکتر قول گرفته که تا اون موقع باید به وزن مهربد کلی اضافه بشه و ما هم گفتیم چشم.

خدا رو شکر کرئون هم که اون دفعه گیرمون نیومد این دفعه پیدا کردیم و خریدیم.

و اما ماجراااااااااااا،،،،نزدیک بود موقع رفت به پرواز نرسیم : بلیطی که خریده بودیم ساعت پرواز۸ شب بود ما ساعت ۶:۳۰ رسیدیم اهواز و رفتیم که اول شیر مهربد رو بخریم وبعد بریم فرودگاه ،چون که غروب بود وخیابونا شلوغ بود ساعت ۷ رسیدیم داروخانه و با وجودی که فبلا برا خرید شیر هماهنگ کرده بودم یه آقا به تعدادی که میخواستیم گیر داده بود و ما هر چی میگفتیم هماهنگ کردیم  و الان پروازمون میپره قبول نمیکرد تا اینکه این ور و اون ور تماس گرفت تا راضی شد حالا دیگه ساعت ۷:۲۰ بود و نیم ساعت هم تا فرودگاه راه بود  ،خلاصه همسری چنان رانندگی میکرد که انگار آمبولانس بودیم و ترافیک هم که بیداد میکرد ساعت ۷:۵۰ دقیقه رسیدیم فرودگاه و ماشین رو گذاشتیم پارکینگ  و با چنان سرعتی خودمون رو رسوندیم به سالن که نفسمون بالا نمیاومد وقتی رسیدیم سالن ساعت ۷:۵۶ دقیقه بود و بلیط ساعت ۸ هم داشتیم  اصلا امیدی نداشتیم به اینکه به پرواز برسیم از داروخانه تا فرودگاه تا می تونستم آیت الکرسی خوندم و پر از استرس بودم تا اینکه خدا رو شکر دیدیم پروازمون در اصل ۸:۱۵ بوده و توی بلیط ما اینجور نوشته شده بوده در هر حال کارت پرواز رو گرفتیم و وقتی رفتیم سالن پرواز دیدیم هنوز کل مسافره ایستادن و سوار نشدن  و بعد از چند دقیقه در رو باز کردن و سوار شدیم .خدا خیلی بهمون کمک کرد چون اصلا حوصله علافی توی فرودگاه رو با بچه نداشتیم ولی خداییش خیلی استرس بهمون وارد شد.

مهربد جونم خوش به حال تو که توی عالم بچگی هستی و از این استرس ها چیزی نمی فهمی.

امروز دیگه ۲ ساعت قبل پرواز رفتیم فرودگاه چون اصلا دیگه دلم نمیخواست اون اتفاق تکرار بشه

ساعت ۳ عصر هم که رسیدیم بهبهان.

چند تا چیز هم برا مهربد توی انقلاب گرفتم که تولدش بهش بدم و عکساش رو تو پست تولدش میزارم

 

 

درسوگ نبی جهان سیه می‏پوشد

در سینه، دل از داغ حسن می‏جوشد

از ماتم هشتمین امام معصوم

هر شیعه ز درد، جام غم می‏نوشد

     

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)