مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
خانه سبز ماخانه سبز ما، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

مهربد مشهدی نژاد

مرد کوچک مهربان

زاد روز ها+ اطلاعیه

1391/9/12 9:26
نویسنده : مامان مهربد
170 بازدید
اشتراک گذاری
سلام سلام صد تا سلام هزارو سیصدتا سلام به دوستای خوب و گلم

این چند روز اتفاق خاصی نیافتاده فقط ۷ آذر تولد مینو (خواهرزاده بنده) بود ولی چون مصادف با شام غریبان بود تولدی هم نبود اما پنجشنه شب یعنی نهم ما خونه مامانم بودیم که دیدیم آجی ساره جون یه کیک خرید و اومد و مثلا تولدهرکی گفت وای ما که هدیه نگرفتیماما بنده که همیشه برنامه ریزی دقیق دارم همون روز براش هدیه خریده بودم و ظهر هم بهش داده بودمو به بقیه هم گفتم لازم نیست نگزان باشین هدیه در جیب آقایون هست و هرکی دست کرد توی جیبش و پولی در آورد گذاشت توی پاکت و به مینو جون داد و منم دوباره همون هدیه رو دادم البته این بار جلوی دوربینخلاصه مهربد هم که در همه این مدت در اتاق خواب بود بعد از اینکه کیکهارو بریدیم و هدیه ها رو دادیم و عکس انداختیم بیدار شد ولی با همون تیپ خونگی با مینو عکس انداخت و حتما عکسا رو از ساره جون میگیرم و میزارم براتون

مینو جونم تولد ۶  سالگیت مبارک

 

بعد از تولد همه رفتن و وقتی علی آقاااااا(شوهری رو میگم)اومدن دنبال بنده (چون ایشون در این جشن پر شکوه نبودند)مامانشونم(که زندایی بندس)باهاشون بود و مامانم رو هم گفتیم و شب مادر و مادر شوهر در منزل ما بودند و خیلی هم خوب بود و جمعه صبح هم دوتاشون رفتند خونشون 

نی نی نوشت:۸ آذر دوست بسیار عزیزم مطهره جون که عروس عموم هم هست مامان شد من از همینجا به خودش و پسر عموی خوبم آقا مهدی تولد دختر نازشون ریحانه جون رو تبریک میگم وامیدوارم عشق زیباشون با وجود نی نیشون زیباتر هم بشه(هنوز نرفتم پیششون چشم روشنی حتما ازش عکس میگرم و میزارم براتون)

۱۴ آذر هم تولد آجی ساره مهربونم و زن داداش فهیمه عزیزمه

سبز ترین خاطرات ازآن کسانیست که ، در ذهنمان عاشقانه دوستشان داریم

تولدتان مبارک

یه تولد دیگه هم ۱۶ آذر داریم ... تولد یکسالگی دیانا جون (دختر خواهر شوهر)
دیانا خانم تولدت مبارک
البته اگه تولد براش گرفتن حتما عکساشو میزارم

مهربد نوشت:الان حود دو هفتس که مهربد ساعت۶:۴۵ دقیقه صبح بیدار میشه و من رو هم از خواب میندازهالبته خوبیه که داره اینه کهساعت ۸:۳۰ دوباره میخوابه و من میتونم به کارام برسم

اطلاعیه نوشت:احتمالادیگه تا وقتی از تهران برنگشتم آپ نکنم و از همتون میخوام برا مهربد دعا کنید که این بار هم پزشکش از روندش راضی باشه و این دوسه روز هم به خوبی و خوشی بگذره

حتما بعد از برگشتن ماجراها رو مینویسم فعلا بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)