بالاخره مهربد هم راه افتاد
مهربد نازم ،عزیز دلم،عشق مامان و بابا،تموم زندگیم
بالاخره دیروزتنبلی رو گذاشتی کنار و چهار دست و پا رفتی و عرض ۳ متری فرش رو برای رسیدن به یه مجسمه پیمودی.اینقدر ذوق زده شده بودم که خودت هم نگام میکردی و میخندیدی.ظهر هم پیش بابایی راه رو با ۴ دست و پا پیمودی و شب هم خونه باباجون این کار رو کردی و اونا هم خیلیییییییییی خوشحال شدن
امیدوارم به حق این ماه بزرگ و عزیز که تو اولین قدمهاتو توش برداشتی همیشه و در همه حال پیرو آقامون امام حسین با شی و ایشون هم پشت و پناه تو باشه در تمام مراحل زندگیت...آمین
مامان جون گفته بود نذر امامزاده شاه میر عالی حسین میکنم تا مهربد تنبلمون تا اول محرم ۴دست و پا بره .پس مامان عزیزم نذرت رو ادا کن.
راستی یه خبر که پی نوشتم خواهد داشت اینه که امشب و فردا شب شام دعوتیم ،آخه حاجیامون اومدن.منم عصر میخوام برم براشون هدیه بگیرم...رسمه دیگه