مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
خانه سبز ماخانه سبز ما، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

مهربد مشهدی نژاد

مرد کوچک مهربان

خوش آمدید

این وبلاگ تقدیم به مهربد مهربانم و دوستان عزیزتر از جانم

پرسپولیسی ها✌️

مهربد ،پارسا،رادین طرفدار پرسپولیس ❣️ و خوشحال از برد تیم شون بعد صدمین بازی پرسپولیس و استقلال ،با هم جلوی مغازه عموحسن که پایه ترینه واسه این جشن ها، جمع شدن و خوشحالی کردن بوق بووق. بوووق. بووووق ...
4 ارديبهشت 1402

ما اومدیم😃

امروز ۱ اردی بهشت ۱۴۰۲ روزها و شب ها رو تکراری و،سخت اما با امید میگذرونیم یه گروه تلگرامی داریم با مامانایی که دلبنداشون مبارز هستن با بیماری #cf دیشب با یکی از عزیزتریناشون صبحت رو شروع کردم که ایشون یاد و خاطره این وبلاگ رو واسم زنده کردن وقتی این جمله رو گفتن بهم که (من وقتی خبر بیماری دخترم رو گفتن و سرچ کردم و وب مهربد رو دیدم و خوندم آروم شدم) انگاری که دنیا رو به من دادن صبح پاشدم و دیدم یه مامان دیگه پیام گذاشته واسم که میشه آدرس سایت رو بدین منم بخونم باز هم خوشحال شدم که بتونیم امید رو پخش کنیم اومدم یه سر به وب کمی خاک گرفته مهربد کردم البته که مهربد خودش گاهی میاد سر میزنه و مطالبی رو میخونه توی آمار وب دیدم بیشتری...
1 ارديبهشت 1402

مرداد 95..شروع دوباره

سلام دوباره... بازم تکرار حرفای پست قبلیم..دلم یه ذره شده واسه وبلاگ نوشتن برا مهربدم نیمه شبه و من بیدار و مشغول گوگل کردن .مهربد توی خواب نازه و ماشاله واسه خودش حساب آقا شده..حرفای خوب خوب میزنه..مطالب خیلی خوبی یاد گرفته ..نقاشی رو خیلی دوست داره.. همچنان درگیر بیماری فیبروسیستک هستش و دارو مصرف میکنه..تحت درمانه و شیراز و تهران میریم برای چکاب ریه و رشد و... همچنان لخظه به لخظه از خدای مهربون که همیشه مهرش رو به من اثبات کرده شفای مهربدم و همه یبچه ها رو میخوام..آمین بیشتر عکسای مهربد رو توی اینستا میزارم ولی خب وب خودش جایگاه خاصش رو داره    
7 مرداد 1395

به زودی....

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام دلم برای توی وبلاگ اومدن و نوشتن حسابی تنگ شده بود... از این به بعد قول میدم بیشتر بیام آخه مهربد اینقدر آقا و با حال شده که باید یه ذره از این حس و حالش ثبت بشه.. پشیمونم از اینکه این مدت نیودم و کارا و حرفای زیباشو ثبت نکردم ولی خب هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازست بزودی میام با کلی عکس   ...
10 بهمن 1394

نیمه اول تابستون93

سلام به همه عزیزان... خیلی وقته که واسه عزیز دلم ننوشتم ..اما امروز بهانه ای بود تا بشینم و یکم از گل بودن پسرم بنویسم اول مطلب که میخوام خودمو تحویل بگیرم  و به خودم بگم تولدم مبارک امروز متوجه هفدهمین مروارید مهربد جونم توی دهنش شدم..مبارک باشه پسر نازم...یه مدت بود حسابی دستش توی دهنش بود از درد این دندون در اوردن... اما بگم از این مدت که نبودیم توی نت...همسر گرانقدر که سالیانی بود از درد کمر حال و روز خوشی نداشت بالاخره سهل انگاریاش کار خودشو کرد و همسر  از درد کمر خونه نشین شدو مجبور شدیم پیگیر عمل کمر ایشون بشیم و بعد از پرس و جو دکتر هنرمند رو واسه این عمل انتخاب کردیم و 1 مرداد راهی اهواز شدیم و دکتر بعداز دیدن وضعیت ...
19 مرداد 1393