این هفته همه چی در همه!!!!
سلام به همه دوستان.بالاخره بعد از یک هفته اومدم.هفته ای که پر از کار و انرژی بود .خواهرم ساره به همراه شوهر و دختر گلش مینو جمعه گذشته رفتند تهران و کارش رو به من و فاطمه جون و مامان سپرد.پسرش معین رو هم همینطور. وقتی اونا راهی تهران شدن معین اومد خونه ما و ما هم برا اینکه حوصلش سر نره ناهار رو برداشتیم و رفتیم بیرون خوردیم.جمعه شب بود که هوا ابری شد و همه بهبهانی ها غافلگیر شدند چون هوای ابری وبارونی توی مهرماه زیاد سابقه ای نداره خلاصه جمعه وشنبه رعد و برق های شدید می اومد و و یه کمی هم بارون بارید و مهربد جونم که خودش هم توی یک روز کاملا بارونی به دنیا اومده ،اولین بارون پاییز ۱۳۹۱رو تجربه کرد.خلاصه آجی ساره رفت و مدیریت خانه اسباب بازی لی لی رو سپرد به ما.من هم از صبح شنبه ساعت۷ مهربد رو آماده میکردم و با باباییش میبردمش خونه مامان جون و من هم می رفتم خانه بازی و باباییش هم می رفت دانشگاه.خداییش هفته جدید و پر از نشاطی بود.بچه ها می اومدن و غوغایی به پا بود .واقعا که دنیای بچه ها دنیایی پر سادگیه.ظهرها ساعت ۱۳ هم آجی فاطمه می اومد به جای من و من دیگه کارها رو تحویلش می دادم و میرفتم سراغ قند عسلم.این برنامه تا چهارشنبه ادامه داشت و صبح پنجشنبه هم کلوپ مادران گذاشتیم با موضوع تغذیه بچه ها.که فقط بعضی از مامانا اومده بودن و در کل خوب بود. شب هم رفتیم باغ داداش های و ساندویچ خوردیم و بعدش هم حسابی بلال خوردیم...مهربد هم که جدیدا با یه کبوتر که میاد روی دیوار حیاط میشینه جور شده ُ بهش می گیم بیچی مهربد کوش نگاش میکنه و بهش اشاره میکنه. دیروز صبح هم عمو نادر دوستیار که دوست و همکاره بابایی مهربد اومدن خونه و چندتا کار کامپیوتری رو برامون راه انداخت و کلی هم از وب مهربد جون تعریف کرد و حسابی ما رو شرمنده کرد.دستشون درد نکنه....واما آخرین خاطره این هفته میهمانی دیشب خونه عمه نسرینه که به مناسبت خونه نوشون راه انداخته بود و عمو هادی و دو تا از زن عموهانبودن ،ولی بقیه عموها و زن عمو و باباجون حسین و مامان بزرگا و دایی اینا و خاله ها ومامان جون هم بودن .غذاهم زرشک پلو با مرغ و مخلفاتش خوردیم شما هم بفرمایید شام.... ..مهربد هم حسابی با بچه ها بازی کرد و خیلی خیلییییییییییییییییی پسر باادبی بود.راستی برا دیانا کوچولو هم یه سارافون و بلوز خوشکل هدیه بردیم و هدیه عمه هم که جدا بود ................... اینم چندتا عکس از مهربد ساعتی قبل از رفتن به میهمانی..وچند عکس از میهمانی..
مهربد
مهربد توی بغل ستایش جون و عمو مهدی
بنده در حال کار کردن در آشپزخونه خواهرشوهر
مهربد بغل خاله ساره وستایش ،معین،مینو،مهدی و صنم دوروبر او و زن عمو رویا و عمو غلام
++
ارشیا ی شیطون و دوست داشتنی پسر عمو مهدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی