مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
خانه سبز ماخانه سبز ما، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

مهربد مشهدی نژاد

مرد کوچک مهربان

تولد+واکسن 18 ماهگی

سلام دیروز 25 تیر تولد آقای همسر بود و ماهم شب قبلش یه جشن ساده سه نفره گرفتیم و لی حسابی خوش گذشت .مهربد که عاشق فوت کردن شمع شده بود و همش میخواست شمع رو روشن کنیم تا فوتش کنه و واسه خودش دست بزنه...به مهربد یاد دادم تولد باباشه..ازش میپرسیدم تولد کیه ؟با شیرین زبونی میگفت بابایی همسر مهربانم تولدت مبارک  قلب من و نفس من امروز هم که واکسن 18 ماهگی مهربد جونم رو زدیم.. و توی درمانگاه حسابی گریه کرد ..شنیدم سخت ترین واکسنه.. خدا کنه زیاد اذیتش نکنه ...الآن که خوابه ..امیدوارم این روز رو هم به خوبی بگذرونیم.. اینقدر شیرین کاری هاش زیاد شده و هر روز چیزای جدید میگه و انجام میده که فکر کنم برا نوشتن همش باید...
26 تير 1392

عکس پرسنلی آقا کوچولو

ماه رمضان مبارک باشه دوستای گلم...التماس دعا دارم... اولین عکس پرسنلی مهربد  که برای پاسپورتش گرفتیم هرچی میگفتم مامانی دهنت رو ببند همینطور هاج و واج نگاه میکرد..... خداییش والیبالیستامون گل کاشتن دمشون گرم ...
22 تير 1392

پسرم.....

پسرم دنیا بزرگه ولی تو یه دل بزرگتر از دنیا داری عزیزم با این چشای مهربون تو دل هر کی که خوبه جا داری   پسرم دنیا بزرگه ولی من تو رو هر جایی که باشی میبینم برات از قشنگترین باغ زمین گلای مهربونی رو می چینم   پسرم خدای مهربون ما بچه های خوب و خیلی دوست داره وقتی که از آسمون بارون میاد براشون خوابای رنگی میاره   وقتی تو تو خواب می خندی می دونم یه فرشته داره نازت می کنه یه فرشته که شبیه خودته خودشو محرم رازت می کنه   پسرم دنیای پاک بچگی از تموم زندگی قشنگ تره مهربون باش و به مردم خوبی کن حرفای فرشته ها یادت نره!!! ...
15 تير 1392

این روزهای مهربد و ما

سلام.دوستای گلم خیلی وقته پستی رو به کارای مهربد جونم اختصاص ندادم توی این پست میخوام هرچی کار خوب و بد و شیرین مهربد داره که یادم میاد بنویسم اول از هرچیز بگم که مهربد در حال حاضر 12 تا مروارید داره و خدا رو شکر از لحاظ رشدی هم در نمودارش مشکلی نیست شب عروسی عمو ی مهربد یه اتفاق خیلی خوب افتاد و اونم ترک خوردن پستونک توسط مهربد بود نه اینکه او نخواد بخوره بلکه وقایع دست به دست هم داد تا به پستونک خوردن مهربد پایان داده بشه مدتی بود که فقط موقع خواب به مهربد پستونک میدادم اون شب پستونکش خونه خواهرم جامونده بود با وجودی که چندتا توی خونه داشتم ولی بهش ندادم تا دیگه بزاره کنار و خدا رو شکر عالی هم باهاش کنار اومد و الآن یکماه که دیگه م...
2 تير 1392

معین جون تولدت مبارک

  امروز خورشید درخشان‌تر است و آسمان آبی‌تر نسیم زندگی را به پرواز می‌کشد و پرنده آواز  جدید می‌سراید امروز بهاری دیگر است در روز تولد مهربان‌ترین در میلاد کسی که  چشمانم با  حضورش بارانی است امروز را شادتر خواهم بود و دلم را به میهمانی آسمان خواهم برد جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد تمامی گلها و سبزه‌ها در میهمانی ما خواهند سرود ای مهربان‌ترین روزهای زندگی هر روز گوارا باد میلادت مبارک معین عزیزم 13 سالگیت مبارک ...
27 خرداد 1392

شام خوردن و شام دادن

سلام. خدا رو شکر بازم با خبرای خوب خوب اومدم..... خواهر زاده عزیزم معین آقا دبیرستان تیزهوشان قبول شدند و خیال همه به خصوص مامانش رو تا حد زیادی آسوده کرد...معین جون هم در مرحله اول از شیرینی دادناش واسه این موفقیت ،من و مامانش و خودش و ستایش  و خاله فاطمه(آبجی دومی) بدون حضور هیچ بچه ای دعوت کرد شام پیتزا .خیلی خوش گذشت مجردی رفتن.آخه بعد از به دنیا اومدن مهربد اولین دعوتی بدون مهربد بوده که رفتم.بچه ها هم پیش مامانم بودند و خیال هممون راحت بود ما هم یه هدیه کوچولو دادیم معین و انشاله هدیه بهترش روز جشن تولد13 سالگیش که 27 خرداده و مامانش میخواد به مناسبت قبولیش این دو رو یکی کنه.......معین عزیزم از صمیم قلب خوشحالم که به اولین هدف بز...
18 خرداد 1392

این ایام مبارک

سلام به همه دوستان گلم و مهربد عزیزم عزیزان عروسی هم به خوبی و خوشی گذشت و مراسمات بعدش هم تمام شد و جای همگی خالی بود متاسفانه مموری دوربینمون ویروسی شده و تا اطلاع ثانوی از گذاشتن عکسای مهربد معذورم و در حال حاضر هم قاطم از این ماجرا ناگفته نماند که مهربد عزیزم فوق العاده بود از لحاظ اخلاق توی مراسم .نه نقی و نه نوقی وعالیع عالی ،مرسی پسرم مهربد نازنینم هم یه مروارید دیگه توی دهنش پیدا شد و الان 11 تا دندون داره دیروز مهربد رو بردم عکاسی واسه رو پاسپورتش عکس انداخت اولین عکس پرسنلیشه.عصری میرم میارمش ببینم چی شده مهربد هم هر لحظه شیرینتر،نازتر،شیطون تر و خوردنی تر از دیروزش میشه.فدات بشه مادر جواب آزمایشات مهربد رو اسکن...
9 خرداد 1392

هووراااا ...فردا شب عروسی داریم

سلام.فرداشب یعنی پنج شنبه 2/3/1392 عروسی برادر همسریه....تقریبا آماده ایم واسه عروسی... برا مهربد هم دوسه لباس خوشکل خریدم و یه دست لباس دامادی شیک که شب عروسی که تنش کردم ازش عکس میندازم و برای شما دوستای نازمون هم میزارم. خدا کنه همه چی به خوبی و خوشی انجام بشه. این دو سه شب هم دوستای داماد میان خونه داییم و بزن و بکوب میکنن. مهربد و دیانا و بقیه بچه ها هم که حسابی بازی میکنن و خوش میگذرونن... ...
1 خرداد 1392

دو اتفاق مهم از قلم افناده...

اول اینکه شب میلاد حضرت زهرا توی محل کار بابا جشن بود و به خانما هدیه دادن و بعد هم شام .البته چون برنامه دیر شروع شد و تو خسته شدی تورو  بردم خونه مامان جون....توی یه مسابقه هم اسم من در اومد و هدیه هم گرفتم.ساعت 11:30 شب برنامه تموم شد و اومدیم دنبالت. دومین خبر مهم و خوب عکست توی روزنامه  شرتو بهبهان بود. که توش با خاله هم مصاحبه کردن مهربد نازم که روی ماهی آبی نشسته و از اعضای فعال خانه بازی لی لی ه تصاویر مصاحبه خاله خانه بازی و خلاقیت لی لی آدرس: خوزستان.بهبهان.ذوالفقاری.کوچه دوم تلفن: 06714221309 09166726717 06714223493 http://lili91.niniweblog.com ...
29 ارديبهشت 1392

سفرنامه تهران

سلام.به همه عزیزان و دوستان گلمون. 16 اردیبهشت ساعت 19:30 با پرواز ایران ایر راهی تهران شدیم .تاکسی گرفتیم و رفتیم پرند هتل آپاتمان خاله .خوشبختانه اینبار تنها نبودیم و مامان جون و خاله جون و مینو خانم هم تهران اومده بودند البته قبل از ما ولی با هم برگشتیم بهبهان.شام خوردیم و خوابیدیم . 17 اردیبهشت رفتیم سمت بازار و یه مقدار خرید کردیم و برگشتیم خونه 18 اردیبهشت که نوبت دکتر تو بود من و بابا ساعت 5 بیدار شدیم و آماده شدیم و لباسهای تو رو هم عوض کردم و 5:30 راهی مترو شدیم و خلاص توی این مسیر طولانی ساعت 8 رسیدیم شریعتی و بیمارستان مفید نوبت زدیم و منتظر آقای دکتر نشستیم.از شما بگم که عاشق آکواریوم توی درمانگاه هستی و همش به بابا میگی...
26 ارديبهشت 1392